وقتی افراد با هرگونه مشکلی مواجه میشوند یا شکست میخورند، سرزنش، احساس گناه، تأسفخوردن و اضطراب مقداری انرژی منفی تولید میکند. این بدان مفهوم نیست که آنها بد یا منفی هستند ولی به این معناست که آنها با منبع درونی انرژی مثبتشان قطع رابطه کردهاند!
شاید شما تجربه رفتن به جایی یا بودن با افرادی را دارید که باعث میشوند احساس بدی پیدا کنید؛ احتمالا احساس خستگی بکنید. گرچه سخت است علت دقیق ناراحتیتان را معلوم کنید ولی به هر حال آن را احساس میکنید. در عوض، امکان دارد شما در کنار بعضی افراد خودبهخود احساس بهتربودن و داشتن آرامش بیشتر بکنید.
این تجربیات اتفاقی نیست؛ اینها نتیجه تبادل مشخص انرژی است. وقتی شخصی انرژی کمی دارد، فقط بودن با فرد دارای انرژی زیاد به او نیرو میدهد، در عین حال از انرژی خود آن شخص اندکی کاسته میشود. انتقال انرژی از شخصی به شخص دیگر موجب برقراری تعادل و توازن میشود.
مثلا اگر شما احساس خوبی دارید و با کسی که احساس بدی دارد ارتباط برقرار میکنید، بعد از مدتی آن فرد احساس بهتری پیدا میکند و احساس خوب شما کمتر خواهد شد. ممکن است این تغییر را خود احساس نکنید ولی طی چند ساعت یا چند روز متوجه میشوید که احساس خوبی ندارید. درک این تشابه به توضیح تبادل انرژی مثبت و منفی که همیشه در جریان است، بیشتر کمک میکند.
وقتی منفیبافی میکنیم چه اتفاقی میافتد
هرچه بیشتر منفیبافی میکنیم و راهی هم برای رهاساختن آن نمییابیم انرژی خود را راکد نگه میداریم.
وقتی درگیر منفیبافی میشویم ممکن است سعی کنیم اعتماد و اطمینان داشته باشیم ولی وقتی دست به کاری خطیر میزنیم، همچنان دستخوش اضطراب و سردرگمی میشویم؛ بدینترتیب اعتمادبهنفس ما زائل شده است. ما آرزوی درونیمان را برای فعالیت بیشتر و پیشرفتکردن احساس میکنیم ولی متوجه میشویم عقب نگه داشته شدهایم.
اما وقتی درگیر منفیبافی میشویم، شاید دلمان بخواهد شاد باشیم ولی احساس میکنیم که با افسردگی و تأسفخوردن برای خود، بیشتر در خود غرق میشویم. لذت ما کم میشود و احساس میکنیم میل درونیمان شادبودن است اما آن را نمییابیم. این فرایند در افرادی با حساسیت کمتر که از کمبودهای خود بیاطلاع هستند، متفاوت است. آنها تاحدودی شاد هستند ولی این افراد از دیرباز مفهوم لذتبردنهای واقعی را از بین بردهاند.
فراموش نکنیم وقتی منفیبافی میکنیم ممکن است بخواهیم نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم ولی هنوز گرفتار احساس گناه و بیارزشی هستیم. ما نمیتوانیم خلوص، معصومیت و خوبی را که حاصل آن است احساس کنیم.
ما به خاطر اشتباهات گذشتهمان احساس تباهی و بیهودگی میکنیم و نمیتوانیم خودمان را ببخشیم. در نتیجه احساس میکنیم در قبال دیگران مسئول هستیم. اگر هنگام کودکی برای اشتباهاتمان تنبیه میشدیم ممکن است خودمان هم مجازاتکردنمان را ادامه دهیم.
روحهای حساس، منفیگرایی دیگران را به درون خود میکشند چون آنها بیشتر در معرض خطر هستند. منفیگرایی که آنها احساس میکنند ترکیبی از منفیبافیهای خودشان همراه با منفیبافیهای دیگران است. آنها مانند اسفنج به هر جا که میروند منفیبودن و احساسات منفی دیگران را به درون خود میکشند.
اما چیزی که به دیگران اجازه میدهد حساسیت کمتری داشته باشند توانایی فرونشاندن احساسات است. بعضی افراد هنگام عصبانیت نیاز ندارند احساساتشان را مورد بررسی قرار دهند تا به احساس بهتری برسند. این افراد فقط میخواهند احساساتشان را انکار کنند یا نپذیرند و سرانجام به راه خودشان بروند. این روش برای افرادی که حساسیت کمتری دارند مفید است ولی برای کسانی که حساسترند نمیتواند مفید واقع شود.
در واقع افراد، منفیگرایی خود را سرکوب میکنند، آنها نهتنها این احساسشان را به دیگران منتقل میکنند بلکه منفیگرایی کمتری را از جهان جذب میکنند.
تبادل انرژی
افراد حساس کسانی هستند که انرژی منفی بیشتری جذب میکنند. مگر اینکه خودشان از حساسیتشان به نوعی کم کنند. این افراد بسیار تأثیرپذیر هستند و اغلب زود مریض میشوند و نسبت به خودشان احساس منفی دارند.
در واقع بیش از حد خوردن یکی از راههای کمکردن حساسیتمان یا زائلساختن احساساتمان است. وقتی افراد گرفتار هر یک از موانع موفقیت شخصی هستند، اغلب با انرژی مثبت خود واقعیشان قطع ارتباط میکنند و به جای آن انرژی منفی به بیرون میفرستند.
بعضیها به دلیل نوع زندگیشان، دوستانشان و طرزفکرشان، انرژی منفی منتشر میکنند. این افراد ممکن است در تمام مدت یا بعضی اوقات این انرژی منفی را منتشر کنند اما افرادی که با طبیعت واقعی خود بیشتر در تماس هستند، خودبهخود انرژی مثبت منتشر میکنند. بودن در کنار این افراد حال شما را عملا بهتر میکند، به همین دلیل است که ما به سوی افراد موفق کشیده میشویم.
تخلیه انرژی منفی
نخستین گام در فراگرفتن فرایند تخلیه انرژی منفی، رسیدن به آرامش بیشتر و مراقبه و برقراری تعادل است. درست همانطور که شما توانایی جذب انرژی توسط نوک انگشتانتان را در مراقبه دارید، قدرت بیرون فرستادن آن را هم دارید.
دومین گام برای بیرون فرستادن انرژی منفی، فرستادن انرژی منفی به جایی است که صدمهای به آن نمیزند. انرژی منفی توسط طبیعت جذب میشود و صدمهای به آن نمیزند. به همین دلیل است هنگامی که گرفتار استرس یا اضطراب هستید، با رفتن به گردش در جنگل یا طبیعت خودبهخود به آرامش بیشتری دست پیدا میکنید. همچنین با توجه به همین موضوع بعضی افراد از رفتن کنار دریا یا درازکشیدن در آفتاب، لذت میبرند. عوامل طبیعی با جذب انرژی منفی، انرژی مثبت منتشر میکنند.
گیاهان، گلها و درختان معمولا بهترین هدف برای تخلیه انرژی هستند. برای اغلب افراد گلها بسیار قدرتمند هستند و میتوانند به بهبود حال آنها کمک کنند.
اکنون میتوانیم درک کنیم که چرا افراد از دریافت گل به عنوان هدیه خوشحال میشوند یا چرا وقتی میخواهیم به کسی ابراز علاقه کنیم به او گل هدیه میدهیم. وقتی شخصی گلی را به عنوان هدیه دریافت میکند، آن گل به او کمک میکند تا احساسات منفی خود را رها کند و به حس بهتری دست یابد.
محل دیگر برای تخلیه انرژی منفی ظرف پر آب، وان حمام، استخر، حوض یا دریاچه است.
هرچه حجم آب بیشتر باشد قدرت تخلیه انرژی هم بیشتر است. آب، انرژی منفی را جذب میکند؛ برای حفظ جریان انرژی و استفاده از مراقبه و مدیتیشن منظم، مهم است روزانه 8 تا 10 لیوان آب بنوشید.
آتش عنصر نیرومند دیگری از طبیعت است که ما میتوانیم برای تخلیه انرژی منفی خود از آن استفاده کنیم. به اوقات خوشی فکر کنید که میتوانید دور یک آتش جمع شوید و داستانهای مختلف تعریف کنید.
آتش قادر است انرژی منفی را از ما دریافت کند؛ بنابراین برای دورشدن از انرژی منفی میتوانیم از آن استفاده کنیم.
این آگاهی مهم درباره انرژی میتواند به راحتی اشتباه فهمیده شود؛ مثلا ممکن است شخصی از بودن در کنار افرادی با انرژی منفی یا سرزنشکردن دیگران برای مشکلات، مضطرب شود.
اگر شما انرژی مثبت زیادی دارید، گرفتن انرژی منفی بخش اجتنابناپذیر زندگی است. شما نمیتوانید از آن فرار کنید. به جای اینکه درصدد اجتنابکردن از انرژی منفی باشیم، فقط نیاز داریم برای تخلیهکردن و رهایییافتن از آن مصمم باشیم. این تبادل طبیعی انرژی بسیار شبیه وضع هوا در طبیعت است. یک سیستم فشار ضعیف همیشه یک سیستم فشار قوی را جذب میکند. جریان هوای گرم همواره در یک اتاق سرد بالا میرود. اگر خانه شما گرم و راحت است و پنجرهها دو جداره نیستند، در زمستان جریان هوای سرد را خواهید داشت و گرمای درون تحت تأثیر سرمای بیرون قرار خواهد گرفت؛ حتی اگر دستتان را به پنجره نزدیک کنید، جریان هوا ر احساس میکنید. طبیعت همیشه در جستوجوی تعادل است. به همان صورت، وقتی که شما انرژی مثبت زیادی دارید، انرژی منفی را هم جذب میکنید.
رمز موفقیت شخصی این است که با شارژ مجدد میتوانید ادامه دهید و سپس انرژی منفی را که جذب میکنید تخلیه کنید. کوشش برای اجتناب از انرژی منفی در صورتی مهم است که خسته و بیمار هستید. ولی اگر هر روز با مراقبه و مدیتیشن و دریافت آرامش و رهایی به هر طریقی که خود سراغ دارید، خود را تقویت سازید و سپس عشق خود را با اطرافیان تقسیم کنید، بیشترین رضایت خاطر را خواهید داشت. همچنان که قدرتتان را برای جذب انرژی مثبت و تخلیه انرژی منفی تقویت میکنید، مقابله با چشمان منفیگرا شما را نیرومند میسازد.
یه نقاق ایتالیایی هست و اسمش کارلوته اون زیبایی رو اینطور تعریف کرده :اون میگه زیبایی مجموعه ای از اجزاییه که آنچنان با هم هماهنگ هستند که نیازی نیست چیز دیگه ای بهشون اضافه بشه برداشته بشه و یا جایگزین بشه
ذهن ناخودآگاه شما بسیار قدرتمند تر از آن چیزی است که تصورش را می کنید. ناخودآگاه شما نه تنها عملکرد های حیاتی مثل تنفس را مدیریت می کند، بلکه آرام و بی سر و صدا در پس زمینه مدام در حال پردازش دنیای اطراف، درک تجربیات مختلف و برقراری ارتباط میان نکات گوناگون است.
دیوید ایگلمن، دانشمند عصب شناس، اخیراً به یکی از خبرگزاری ها گفته است: «هرچه بیشتر در مورد نحوه ی عملکرد مغز بررسی می کنیم، بیشتر به این نتیجه می رسیم که ذهن ناخودآگاه ما به واقع خلاصه ای از هر آن چیزی است که مغزمان مدام با آن برخورد دارد، بدون آنکه خودمان بفهمیم. خودآگاه ما، یعنی همان بخشی از وجود ما که هر روز صبح به زندگی سلام می گوید، کوچک ترین بخش از آن چیزی است که در سر ما می گذرد».
به لطف این فرایند های پس زمینه ای، ذهن خودآگاه شما به ندرت ایده های خارق العاده یا تصمیمات بزرگی که همیشه منتظرشان هستید را به بیرون درز می دهد. اما اگر همه ی اینها بدون دخالت و حتی آگاهی شما در مغزتان در جریان است، آیا راه بهتری برای مهار ناخودآگاه وجود ندارد تا بتوان خلاق تر بود و ذهن بازتری داشت؟
پاسخ بنجامین هاردی، دانشجوی دوره ی دکتری روانشناسی به این سؤال مثبت است. او در مقاله ای در این باره می نویسد تقویت ناخودآگاه تنها دو قدم دارد و روزانه فقط ۲۰ دقیقه از وقت شما را می گیرد.
۱۰ دقیقه پیش از به خواب رفتن
ناخودآگاه ما می تواند جواب های مهمی برای برخی از ضروری ترین سؤال هایمان در زندگی داشته باشد. اما بنا بر نوشته های هاردی، ناخودآگاه ما تنها زمانی قادر به این کار است که فعالانه این را از آن بخواهید. او می گوید: «هدایت آگاهانه ی عملکرد ناخودآگاه هنگام خواب، برای بسیاری از موفق ترین انسان ها تمرینی معمول است».
اما چگونه می توان این کار را انجام داد؟ هاردی می گوید: «پیش از آنکه به رختخواب بروید، چند دقیقه تمرکز کنید و کارهایی که سعی دارید انجام دهید را روی کاغذ بیاورید و از خودتان یک عالمه سؤال درباره ی این کارها بپرسید. سؤال های مورد نظر و افکارتان را روی کاغذ بیاورید. هرچه سؤال هایتان جزئی تر و دقیق تر باشند، پاسخ هایتان به این سؤال ها واضح تر خواهند بود. به این ترتیب وقتی به خواب می روید ذهن ناخودآگاه شما کار خود را آغاز می کند».
۱۰ دقیقه پس از بیدار شدن
هنگام بیدار شدن از خواب به جای چک کردن موبایل، به ناخودآگاه خود سری بزنید. چند دقیقه ی بعد از بیدار شدن از جمله خلاق ترین لحظات روز و بهترین زمان برای برداشت ایده هایی محسوب می شود که ذهن ناخودآگاهتان هنگام خواب پرورانده است. شما می توانید با تخلیه ی سریع و مکتوب ذهن خود، به این ایده ها دسترسی پیدا کنید.
کافی است بلافاصله پس از بیدار شدن هرآنچه که در مورد سؤال های شب قبل خود به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. این، کار ساده ای به نظر می رسد اما هاردی اعتراف می کند ممکن است اوایل کمی سخت و عجیب و غریب باشد. او می گوید: «قطعاً لازم است این مهارت را تمرین کنید. ممکن است لازم باشد چندین بار این کار را تکرار کنید تا مهارت لازم را در آن به دست بیاورید. اما با پشتکار می توانید به راحتی و به صورت خودکار به ایده های خلاقانه و هوشمندانه ای برسید».
نتایج این تمرین می تواند شگفت زده تان کند. هاردی به عنوان جمع بندی صحبت های خود می گوید: «این تمرین ساده به شما کمک خواهد کرد واضح و شفاف مقصد خود و مسیر رسیدن به آن را کشف کنید».
تهیه شده توسط : هومن فرخی
* «تلهپاتی» دسترسی به اطلاعاتی است که در فکر شخص دیگری نگهداری میشود و شما خواهان کسب آن هستید دانشمندان برای اثبات این پدیده میگویند: وقتی این امکان وجود دارد که از طریق یک ایستگاه فرستنده مطالبی را از طریق امواج الکتریکی، از ایستگاههای الکتریکی دیگری جذب کنیم. بنابراین با توجه به فعالیتهای الکتریکی مغز انسان، امکان تبادل اطلاعات از راه دور، از طریق «تلهپاتی» و به صورت مشابه دستگاههای فرستنده و گیرنده الکتریکی فراهم میشود. برای انجام پدیدههای «تلهپاتی»مغز باید در حالتی قرار داشته باشد که وضعیت آن بیشترین میزان امواج «آلفا» را ایجاد و منتشر کند. امواج «آلفا» معمولا در شرایطی به وجود میآید که فرد در حالت «مدیتیشن» یا «ریلکس» کامل قرار گرفته باشد. پس درمییابیم که کلید اصلی «تلهپاتی» چیزی نیست جز «ریلکس» شدن کامل. اصولاً در هنگام احساس خطر و یا هر ناراحتی دیگر، اعصاب «سمپاتیک» انسان با تولید «آدرنالین» بدن را تحریک میکند در این حالت زمینه لازم برای «فرستندگی» و در واقع فرستادن پیام در شخص به وجود میآید و او میتواند افکار خود را سریعتر و قویتر منتشر کند در حالت عکس این مسئله، اعصاب «پاراسمبلیک» با تولید «استیل کولین» موجب رخوت و سستی بدن میشود و استعداد «گیرندگی» امواج «تلهپاتی» در شخص تقویت میشود.
ارسال پیامهای روحی
نیروی «تلهپاتی» بستگی زیادی به شدت و قدرت عواطفی دارد که با آن هماهنگ شده است شما وقتی میتوانید از راه دور یک پیام روحی برای فرد موردنظرتان بفرستید که قبلاً ارتباطی مثبت و یا حتی منفی با او برقرار کرده باشید درباره فردی که هدف پیام شماست باید به یک نوع احساس بسیار شدید عاطفی برسید. برای شروع کار بهتر است ابتدا هر چه دقیقتر فرد موردنظرتان را رویت کنید و تمام مشخصات او را مانند مشخصات جسمی، ویژگیهای شخصیتی، روش لباس پوشیدن، آهنگ، صدا و مانند آنرا به خاطر بسپارید به این ترتیب یک تصویر بسیار قوی و روشن از آن شخص در ذهن شما نقش میبندد. سعی کنید فرد موردنظر را در همان محل زندگیاش مجسم کنید اگر با او خاطرههای مشترکی دارید آنها را یک بار دیگر در ذهنتان مرور کنید آنگاه پیام خود را با صدای بلند بر زبان آورید درست همانگونه فکر کنید که انگار او در مقابلتان ایستاده است به محض آ»که پیامتان را فرستادید همه چیز را به فراموشی بسپارید البته میتوانید پیامتان را به جای اینکه با صدای بلند اعلام کنید آن را بر روی یک صفحه کاغذ نیز بنویسید.
قدرت تمرکز و تخیل
نیروهای ذهنی، مانند «تلهپاتی» یک پدیده ساده ب شمار نمیآیند بلکه به دقت فرمولهای ریاضی عمل میکنند و این شما هستید که در ذهن خود دستورالعمل لازم را صادر میکنید نیروهای ذهنی توان این را دارند که در راه رسیدن پیام شما به هدف موردنظرتان راهنما و راهبرتان باشند و روشهای عملی را نشانتان دهند چنانکه در مواقع خطر هشدارهایی میدهند که در سرنوشت شما و اطرافیانتان بسیار موثر است البته شدت و شعف قدرت تخیل نقش مهمی در «تلهپاتی» ایفا میکند و هر چه قدرت «تمرکز» بیشتر باشد افکار به صورت سریعتر و دقیقتری به هدف موردنظر اصابت میکند. پس باید بیاموزیم که فکر خود را کاملاً »متمرکز» کنیم تا در انجام کار، توفیق بیشتری کسب کنیم.
اندیشیدن بدون هدف و با دقت اندک، نتیجهای ندارد تفکر باید محکم و متمرکز باشد تفکر محکم و متمرکز، مجموعهای است از خطوط ظریف مغناطیسی که شما را به افکار شخص موردنظرتان متصل میسازد.
اگر بگوییم که «فکر» حالتی از «احساس» که از طریق قانون «ارتعاش» حمل میشود و مانند نور و الکتریسیته انتقال مییابد آنگاه به راحتی به این پدیده جالب پی میبرید هر وقت فکر خود را بر موضوعی که برای شما اهمیت دارد متمرکز کنید نیروهای ذهنی شما وارد عمل میشوند و پاسخ لازم را به دست میآورند. برای ایجاد تمرکز، میتوانید یک نقطه «تمرکز» انتخاب کنید این نقطه میتواند عکسی بر روی دیوار و یا حتی گلهای یک قالیچه باشد.
فرمانهای «تلهپاتی»
برای شکوفایی استعدادهای «تلهپاتی» تمرینهای جالب و متنوعی وجود دارد ابتدا قبل از شروع تمرین بهتر است به چند نکته مهم توجه کنید:
1- قبل از شروع تمرین، مدت آنرا دقیقاً مشخص کنید. (مثلاً یک ساعت)
2- مصرف چاپ و قهوه اندکی قبل از انتقال یک فکر، مفید است زیرا بهعنوان یک محرک لحظهای برای فعالیتهای مغزی مؤثر است.
3- بعد از اتمام تمرینات، بهتر است مقداری آب در چند نوبت بنوشید تا مواد زاید بدنتان دفع شود.
4- تاریکی و سکوت مطلق برای تمرینات «تلهپاتی» بسیار نتیجهبخش است و سعی کنید در مواقعی که شخص گیرنده خوابیده است تمرینات مربوطه انجام شود.
5- اندکی مراقبه یا همان «مدیتیشن» در ایجاد «تلهپاتی» مفید است البته باید با کشیدن نفسهای عمیق به «مراقبه» بنشینید.
6- به صدای درونی خویش گوش فرا دهید و با آن جروبحث نکنید فقط گوش کنید و عمل کنید گوش دادن از شرایط اصلی استفاده از قدرت نهفته در «تلهپاتی» است.
7- جلسات تمرین را طولانی کنید، چرا که انتقال فکر باید همراه با یک پافشاری خاص در مدت طولانی انجام پذیرد.
8- بهتر آن است که در هر جلسه، حداکثر 10 فرمان صادر شود.
فرستنده و گیرنده
برای شروع تمرینات همکاری دو نفر ضروری است بین این دو نفر که مایل هستند این تجربه را انجام دهند کسی که دارای تأمل و تعمق بیشتری است باید نقش گیرنده را به عهده بگیرد و کسی که فعال بااراده و کوشاست بهعنوان «فرستنده» باید فکرس را آنچنان روی مسئله موردنظر متمرکز کند که گویی خود قصد انجام این فرمان را دارد. فرمانهای «تلهپاتی» باید پیدرپی صادر شوند. دست راستت را بلند کن و یا فلان چیز را از زمین بردار.
ضمنا لازم است که در هر جلسه از تمرینات نوع فرمانها تغییر کند شخص «گیرنده» باید هنگام تمرین در وضعی کاملا بیتفاوت قرار بگیرد و هر فکری را از ذهن خود دور سازد و اصطلاحاً در «خلاء فکری» فرو برود. او باید فقط در انتظار یک تحریک درونی بماند تا به انجام کاری وادار شود. همچنین باید توجهش را مطلقاً به چیزی معطوف کند که از درون وجود خویش احساس کند هرگاه چند فکر مختلف به طور همزمان به ذهنتان خطور کرد ابتدا کمی تأمل کنید و سپس فکری را که قوت و تحریک بیشتری دارد به اجرا درآورید.
تمرینات بعدی...
پس از ممارست در تمرینات بالا کار خود را با تمرینات زیر ادامه دهید.
شخص «فرستنده» نگاهش را به دقت به یک چیز خاص میدوزد و سپس با بستن چشمانش تصویر ذهنی آنرا میسازد آنگاه شخص «گیرنده» را مجسم میکند که در حال تماشای آن چیز خاص است مدت تمرین برای این کار 3 تا 5 دقیقه است.
شخص «گیرنده» در مقابل خود صحنهای سفید قرار میدهد که از زیر آن نور یکنواخت و ضعیفی تابیده است سپس نگاه خود را رها میسازد تا بیتوجه به محیط اطرافش روی این صحنه بلغزد وقتی چندین برداشت مختلف به ذهنش خطور کرد باید آنها را به آرامی یادداشت کند البته گاهی نیز باید چشمان خود را بسته و پس از چند ثانیه باز کند.
تمرین بعدی بدین ترتیب است که شخص «فرستنده» پشت فرد «گیرنده» میایستد و در حالیکه نگاهش را به پشت گردن او دوخته است فکرش را کاملا روی او متمرکز کرده فرمانش را صادر میکند.
صدور فرمان باید جز به جز اما متوالی صورت بگیرد در این حالت انرژی فکری شما به شخص «گیرنده» منتقل میشود و او را وادار میکند که برگردد و مستقیما به شما خیره شود!
توصیه مهم
اگر در شروع تمرینات به آن صورت که انتظار دارید پیش نرفتید باور خود را از دست ندهید و مأیوس نشوید نیروی «تلهپاتی» همیشه حاضر و آماده است اما برای اینکه آنرا به زندگی روزمره خود پیوند دهد باید آن را تقویت کنید و اعتقادتان بر این اصل استوار باشد که تجربیات شما حتماً به نتایج لازم خواهد رسید.
او چه کسی است؟!
یک تمرین دیگر نیز در شکوفایی استعداد «تلهپاتی» نهفته در وجود شما بسیار موثر است تمرین فوق عبارت از این است که فیالمثل، وقتی زنگ تلفن شما به صدا درمیآید حدس بزنید که آن سوی سیم به کسی میخواهد با شما سخن بگوید البته اگر بخواهید از روی احتمالات عمل کنید و براساس اینکه معمولا چه اشخاصی بیشتر به شما تلفن میزنند به اندیشه بنشینید از راه درست منحرف شدهاید شما باید با توجه به احساسات خود عمل کنید و سپس نام فردی را که حدس میزنید به شما تلفن خواهد زد بر روی ورقهای بنویسید یک تقویم جیبی همیشه همراه خود داشته باشید و تمام پیشبینیها و ادراکات خود را در آن یادداشت کنید.
یک مثال دیگر برایتان میآوریم:
در تقویم خود روی صفحه یکی از روزهای مثلا شهریور ماه بنویسید:
در چنین روزی پس از خروج از منزل فردی را که با روبهرو خواهم شد یک مرد است؟
سپس در پایان همان روز نتیجه را در همان صفحه بنویسید به این شرح:
نتیجه: حدس من درست بود اولین فردی را که دیدم یک مرد بود!
بدین ترتیب شما میتوانید درباره هر موضوع و یا شخص خاصی به حدس و گمان بپردازید. این کار را در طول شبانهروز لااقل در 20 مورد مختلف انجام دهید پس از گذشت 3 الی 4 ماه درخواهید یافت که پیشبینیهای شما روز به روز به واقعیت نزدیکتر است.